با نگاهی به وضعیت آب در ایران در مییابیم که در حال حاضر، وضعیت کمی، کیفی و مدیریتی منابع آب در کشور، دچار چالشهای جدی است و روندهای فعلی، این چالشها را تشدید نیز خواهد نمود. از منظر کمی، مدتهاست که از مرز پایداری منابع عبور کردهایم. از منظر کیفی، روند شور شدن آبهای سطحی و زیرزمینی و نیز تخلیه و نفوذ فاضلابها بهویژه در بخشهای صنعتی و کشاورزی، منابع آبی را از حیز انتفاع خارج میکنند. از منظر مدیریتی نیز هنوز اجماع، گفتمان و عزمی فراگیر برای رویارویی و غلبه بر این معضلات و چالشهای تمام عیار به وجود نیامده است. فضای اجتماعی نیز چه در میان نخبگان و چه در میان عموم، بعضاً از نوع موجهای زودگذر احساسی است و سرمایه اجتماعی پایدار هنوز شکل نگرفته است.
آبهای زیرزمینی که بالغ بر ۵۵% نیاز آبی را در بخشهای مختلف تأمین میکنند، در بسیاری از نقاط کشور دچار افت و سقوط شدید سالانه شدهاند. برداشت بیش از توان سفر های آبی باعث شد در بعضی از مناطق به تدریج توان سفرهها کاهش یافته و با پایین رفتن سطح آب، بسیاری از قناتها خشک شدهاند. در حال حاضر در نیمه شرقی کشور بیشتر قناتها خشکیده و بسیاری از چاهها نیز با کاهش آبدهی روبرو شدهاند، به طوری که میزان جابهجاییها و کفشکنی آنها به شدت افزایش یافته و ادامه این روند میتواند منجر به کاهش آبدهی چاه و نشست زمین و تخریب سفرههای آب زیرزمینی شود. این مسائل چالشی بنیادی و شدید برای بخش کشاورزی و پایداری زیرساختها و به طور کلی حیات انسان است.
شکل ۵ تعداد چاهها و میزان تخلیه آنها را نشان میدهد. چنانچه ملاحظه میشود ابتدا با حفر چاههای بیشتر میزان برداشت از منابع آب زیرزمینی بیشتر شده است. اما نمودار نشان میدهد كه در سالهای اخیر علیرغم افزایش تعداد چاهها، میزان تخلیه افزایش نیافته است. این به آن معنی است که منابع آب زیرزمینی ایران به حد نهایی ظرفیت خود رسیده و با حفر چاه بیشتر امکان برداشت بیشتر از این منابع وجود ندارد.
شکل ۵ تعداد چاهها و میزان تخلیه آب زیرزمینی (منبع: شرکت مدیریت منابع آب ایران)
این برداشت بیرویه منجر شده است که بر اساس آمار رسمی وزارت نیرو از ۶۰۹ محدوده مطالعاتی و دشت کشور، ۴۰۸ دشت ممنوعه شود (شکل ۶). این تعداد دشت ممنوعه بیش از ۹۰ تا ۹۵ درصد منابع آب زیرزمینی کشور را در خود ذخیره داشتهاند. دشتهای باقیمانده یا بسیار کوچک هستند و یا از نظر جغرافیایی و زمین شناختی امکان توسعه در آنجا ممکن نبوده است. شکل ۶ وضعیت دشتهای ممنوعه در کشور را نشان میدهد.
شکل ۶نقشه دشتهای ممنوعه ایران (منبع: شرکت مدیریت منابع آب ایران)
شكل ۷ نیز کسری مخزن تجمعی منابع آب زیرزمینی را طی سالهای اخیر نشان میدهد. براساس این شكل میتوان استنباط نمود که بعد از سال ۱۳۵۷ هرساله مقدار تخلیه از منابع آب زیرزمینی از مقدار تغذیه آنها بیشتر بوده و از حجم ذخیره استاتیک آنها کاسته شده است. در حال حاضر حدود ۱۳۵ میلیارد مترمكعب از ذخایر استاتیک منابع آب زیرزمینی از دست رفته است. با توجه به کل ذخایر استاتیک منابع آب زیرزمینی کشور که رقمی حدود ۵۰۰ میلیارد مترمكعب است، میتوان عنوان نمود که متأسفانه حدود یک چهارم ذخایر استاتیک منابع آب زیرزمینی نابود شدهاند. این آمار به این معنی نیست که حدود ۲۵ درصد از این منابع برداشت و مصرف شده است، بلکه آنچه که بسیار باید مورد تاکید قرار گیرد این است که بیشتر منابع آب باقیمانده در سفرههای آب زیرزمینی شور بوده و دارای کیفیت نامطلوبی هستند. به این معنی که درست است که از نظر کمی آبی وجود دارد اما از نظر کیفی این آب قابل استفاده برای فعالیتهای انسان شامل کشاورزی، صنعت و شرب نیست.
شکل ۷ کسری تجمعی منابع آب زیرزمینی دشتهای ایران (منبع: شرکت مدیریت منابع آب ایران)
چالش بحرانی و غمانگیز این است که تجدید ذخیره استاتیک منابع آب زیرزمینی سالهای متمادی به طول میانجامد و حتی از آنجاییکه ذخیره استاتیک به دلیل پر کردن خللوفرج آبخوان تا حد زیادی متضمن بقای آن است، با از بین رفتن این ذخیره ممكن است که به دلیل پدیدههای نشست و تحكیم، منبع آب زیرزمینی برای همیشه از بین رفته و دیگر هیچگاه امكان احیای آن وجود نداشته باشد. موارد بسیار زیادی از نشستها و ایجاد فروچالهها در مناطق مختلف کشور وجود دارد که مؤید این موضوع است.
همچون منابع آب زیرزمینی، وضعیت تالابهای ایران نیز دچار بحران است. حدود ۴۰ تالاب در مناطق مختلف کشور بهطور کامل و نیمه کامل خشک شده است که عامل عمده آن را میتوان نبود مدیریت صحیح بر منابع آبی، ساخت سدها و برداشت بیرویه آب رودها و تخلیه سفرههای آب زیرزمینی است. دریاچه ارومیه و تالابهای هورالعظیم، هامون، گاوخونی، بختگان، پریشان و جازموریان بخشی از این موارد هستند که برای مناطق اطراف خود مساله درست کردهاند. تالابها نقش مهمی در زندگی انسانها ایفا میکنند اما این تالابها در اثر خشک شدن و نابودی به کانون گرد و غبارهای محلی تبدیل میشوند که سلامت جامعه را تهدید میکنند و نتیجه آن در هوای بسیاری از مناطق، مخصوصا جنوب غرب، غرب و شرق کشور است.
اگر چه میزان کاهش بارندگی در ۱۳ سال اخیر حدود ۱۰ درصد بوده است اما کاهش مقادیر حجم جریان سطحی در این مدت نسبت به متوسط بلندمدت بسیار چشمگیر بوده و برای کل کشور حدود ۴۴ درصد است. دلایل موضوع فوق این است که کاهش در مقدار بارندگی به دلیل وقوع خشكسالیها و تغییر اقلیم صورت میگیرد، ولی کاهش در حجم جریان سطحی علاوه بر وقوع خشكسالیها و تغییر اقلیم به دلیل برداشتهای بالادست نیز هست. همچنین خشكسالیها و تغییر اقلیم علاوه بر اثرگذاری در مقدار بارندگی، بر الگوی آن نیز اثر میگذارد و در سالهای اخیر الگوی بارندگی به سمتی تغییر کرده است که بسیاری از بارندگیهای کشور به رواناب تبدیل نمیشوند. کاهش سطح سفرههای آب زیرزمینی و کسری مخزن آنها نیز عامل سومی است که باعث تغییر جهت گرادیان هیدرولیكی از رودخانهها به سمت سفرههای آب زیرزمینی شده است. بهعبارت دیگر در حالت جریان پایه، به جای اینكه چشمهها تغذیه کننده رودخانهها باشند، رودخانهها تغذیهکننده آبهای زیرزمینی شدهاند.
تداوم این شرایط موجب شده که پیامدهای گسترده پیدا و پنهان اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی بحران آب هر روز آشکارتر شود. بهرهبرداری بیرویه و ناپایدار از منابع آبی در چندین دهه گذشته منابع آب کشور را در وضعیت بسیار شکنندهای قرار داده و تداوم این شرایط موجب شده که پیامدهای گسترده پیدا و پنهان اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی بحران آب هر روز آشکارتر میشود. بر اساس گزارش بانک جهانی هزینههای سالانه تخریب زیست محیطی مرتبط با آب در ایران بسیار بالاست. شکل ۸ نشان میدهد که نسبت هزینه سالانه زیستمحیطی مرتبط با آب در ایران به تولید ناخالص داخلی در مقایسه با چند کشور خاورمیانه و شمال آفریقا بالاتر است.
شکل ۸ هزینه سالانه ناشی از تخریب محیطزیست مرتبط با آب نسبت به تولید ناخالص داخلی (منبع: بانک جهانی)
پیامدهای اقتصادی بحران آب در همه بخشهای اقتصادی قابل مشاهده است. در بخش کشاورزی افزایش هزینه پمپاژ و استحصال آب، خشک شدن باغات و زمینهای کشاورزی، کاهش عملکرد کشاورزی و افزایش ریسک محصولات کشاورزی را میتوان از پیامدهای بحران آب نام برد. برای مثال، سالانه حدود ۱۳ هزار هکتار باغ پسته در استان کرمان خشک میشوند و نخلستانهای جنوب در اثر بیآبی در حال خشک شدن هستند و کیفیت محصولات بسیار نازل شده است. به دیگر سخن، کشاورزی ایران در اثر بحران آب دچار خسارتهای بسیار زیادی شده است. با توجه به پیوند خوردن نظام کشاورزی با مسئله معیشت، به ویژه معیشت روستاییان در ایران، زوال بخش کشاورزی به معنی به خطر افتادن معیشت روستاییان است. در بخش صنعت هم امکان توسعه فعالیتهای صنعتی در عرصه سرزمینی به دلیل محدودیت آب بسیار پرچالش شده و صنایع مختلف صنعتی، کشاورزی، خدماتی چون توریسم تحت تاثیر قرار گرفته است. برای مثال با وجود رودخانه زایندهرود و جذابیتهای آن و پلهای روی آن، صنعت گردشگری در سال باعث رونق اقتصادی منطقه اصفهان شده بود اما با خشک شدن رودخانه زایندهرود به این بخش از اقتصاد گردشگری اصفهان ضربه جدی خورده است. تشدید روزافزون بحران آب باعث بروز پیامدهای بلندمدت نامشهود اقتصادی دیگری چون پر ابهام بودن امکان حفظ سرمایهگذاریهای موجود و افزایش عدم اطمینان سرمایهگذاران و فعالین اقتصادی از پایداری بالفعل و بالقوه منابع آبی مورد نیاز برای فعالیت اقتصادی و افزایش ریسک اقتصادی برای سرمایهگذاری هم میشود.
این پیامدهای اقتصادی و زیستمحیطی باعث تحمیل هزینههای اجتماعی چون مهاجرت گسترده انسانی از مناطق كشاورزی و روستایی به حاشیه شهرها در بازه زمانی كوتاه، افزایش حاشیهنشینی در کلان شهرها و بروز آسیبهای اجتماعی گوناگون میشود. به گونهای که بحران آب در حال تغییر سیمای اجتماعی جامعه ایرانی است. از این رو بحران آب در آینده نه چندان دور، موجب به چالش كشیده شدن بقای جامعه و تمدن ایرانی با قدمت چند هزار ساله می شود.
مسائل آبی کشور ناشی از آن است که استفاده و مدیریت منابع آبی کشور مطلوب نبوده و در حال حاضر مشکلات و نارساییهای گوناگونی در این خصوص مشاهده میگردد. لذا با گذشت زمان، آنچه که در طرحریزی مدیریت استراتژیک منابع آب اهمیت مییابد، اداره نظام اجرایی، بهرهبرداری، برنامهریزی و تخصیص آب به نحوی است که با نگرشی جامع به مجموعه نیازها و امکانات در سطح ناحیهای، منطقهای، ملی، فراملی و بخشهای مختلف اقتصادی و اجتماعی مدیریت آب بتواند نقش در خور و شایستهای را در توسعه ملی ایفا نماید.
شایان ذکر است که کشاورزی مهمترین بخشی است که میتواند در بهبود وضعیت کنونی منابع آب موثر باشد؛ اما روشهای فعلی برای کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی، نظیر توسعه سیستمهای آبیاری تحت فشار، علیرغم تبلیغات زیاد در سالهای اخیر، عمدتاً نتوانسته است کمکی به منابع آبی داشته باشد و در عمل آب صرفهجویی شده، صرف توسعه سطح کشت شده و منابع آبی، بیش از قبل تحت تنش قرار گرفتهاند و بر این اساس، سیاستهای فعلی توسعه سیستمهای آبیاری تحت فشار باید مورد بازبینی و ارزیابی قرار گیرد. فناوریهای جدید از جمله فناوریهایی که میزان نیاز آبی را بهصورت نقطهای تعیین میکنند، توسعه کشتهای گلخانهای، تعامل و مشارکت دادن واقعی و هم سنگ، با جامعه کشاورزان، میتواند کلید نجات آب را در بخش کشاورزی بچرخاند.